Heart written by Zahra



همینجوری خیلی سنگینی میکرد گفتم بنویسمش

دوتا چنل بود از اس اف ناین منم که تازه وارد فکر نمیکردم کپی برداری بد باشه اصلا 

منم هی مطالبو ازشون کپی میکردم (بد دربارم فکر نکنین واقعا نمیدونستم) بعضیا شاهدش بودن بعضیا هم نبودن 

تا اینکه ساعت 3 یکی از ادمیناشون نظر داد که چقدر بی شرمی و اینا که مطالبو کپی میکنی و کلی چیز دیگه 

یهو به خودم اومدم و عذر خواهی هم کردم و گفتم مطالبو فردا صبح پاک میکنم از خواب که پاشدم دیدم حدود 7 تا نظر جدید دارم با ذوق باز کردم 

دیدم همش فحش و بد بیراهه فحش به مادر و پدرم به خودم و اینا 

من خیلی حالم بد شد پست گذاشتم حالم بده میشه باهم حرف بزنیم ناراحتم 

دوباره همشون حمله کردن که حقته و .

من تمام مطالبو پاک کردم 

فکر کردم سریع یادم میره ولی خیلی روم تاثیر داشت وحشتناک ممکنه بهم نیاد ولی من خیییییییییییلی احساسیم 

دلم بد جور اون شب شکست شبا خوابم نمیبرد 

الان یه ذره قابل تحمله برام ولی نصفه شبا از خواب میپرم سریع لب تاپو چک میکنم که دوباره کسی بهم فحش نداده باشه 

صبحا با استرس دوباره بازش میکنم 

اگه نظرا زیاد باشه دستام سر میشه

پیش مشاورم رفتم میگه خیلی اضطراب دارییییی و این خطرناکه 

به هر حال خیلی سخت بود  برام تحملش 

من خودم یه مشکلی که دارم اینه که اگه دست کسی گوشی ببینم از استرس قلبم تند میزنه 

چون اکثر اتفاق بدا با همون گوشی برام افتاده 

.

.

.

.

.

ببخشید سرتونو درد اوردم 

یه تجربه ی بد بود اونم تو بیان 

اصلا هم چسناله و دارک بازی نبود 

فقط میخواستم خالی شم


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها